Part²^کراش^

(توضیح کوچولو:ات کلا تو داستانای من ارمیه،اوکی؟)
ساعتای سه
ویو ات
بالخره حاضر شدم و با تینا راه افتادیم،بخاطر استرسی که داشتم از تینا خواستم پیاده تا مقصد بریم و باهام حرف بزنه اونم قبول کرد.
رسیدیم بالاخره جلوی ساختمون tvn (چرا گیر دادم به این،خود نیز نمیدانم)
نفسمو حبس کردم و خیلی عمیق بیرونش دادم
سعی کردم آروم باشم.
=ات عزیزم مطمئنم با خبرای خوب چند ساعته دیگه اینجا وایسادی که بیام دنبالت....برو ...فایتینگ✊️(همو بغل کردن)
واقعا خوبه که دوستی مثه تینا دارم،مثه خواهر نداشتم میمونه.
من دوباره نفسمو دادم تو و رفتم داخل تینا هم کم کم از اونجا داشت دور میشد.
.....یهو پام بخاطر کفشای پاشنه بلندی که پوشیده بودم و چون بهشون عادت نداشتم، پیچ خورد.
و زخمی که صبح بخاطر ذوق زیادم رو پام بود،دردش بیشتر شد...
سعی کردم اهمیت ندم و راهمو گرفتمو رفتم.
به شماره ای که صبح زنگ زده بود،زنگ زدم...
+سلام ببشخید من الان وارد ساختمون شدم،کدوم قسمت باید بیام؟
×...........(آدرس یه جایی رو داد دیگهه)
+خیلی خب مرسی
داشتم سراغ اون دری میگشتم که روش هون چیزی بود که اون آقاهه گفت،که نفهمیدم چیشد پام دوباره پیچ خورد و نزدیک بود بیفتم که دست نیم حلقه شده ای رو دور کمرم احساس کردم . رومو برگردوندم ببینم کیه که ازش تشکر کنم.
دیدم ......امکان ندارههههههههه....چییییییییی...نعععععع
+*آب گلشو به سختی داره قورت میده*
_حالتون خوبه خانوم؟!
+چ..چی.. شم...شما...
_میشناسین منو!؟
+*تو دلش:خدااااااای من مگه میشه نشناسمش ،کل شبامو با فک کردن به اون گذروندم،هر روزی که اتفاق ناخوشایندی برام میفتاد و ناراحت بودم،فکر کردن بهش بهم آرامش میدااااادددددد،بعد الان میگه که منو میشناسی؟؟!!!!
صب کن ببینم اصن چ ا باید اینجا باشه،نکنه اشتباه گرفتمش*
(دوستان توجه کنن که ات از بغل اون شخص بیرون اومده)
+شم..شما مگه آقای کی..کیم تهیونگ از بی تی اس نیستید؟*به زور کلمات از دهنش خارج میشدند*
_بله *لبخند*
+*وااای خدااااا این یه رویاس حتما...بایس و کراش ابدی زندگیم...اینجاا؟...اخه چطور *(هنوز تو شوکه و به صورت تهیونگ خیره شده)

_حالتون خوبه؟میتونم راهنماییتون کنم؟(چقد پسرمممم جنتلمنه خدااااااا🥲)
+.........(ات بالاخره به خودش اومد)ام راستش من برای یه مصاحبه اینجا اومدم ،اما اون مکانی که گفتن رو نمیتونم پیدا کنم.
ویو تهیونگ
وقتی که گف برای مصاحبه،یهو به خودم اومدم،یعنی قراره که ایشون باشه؟
بهش بگم ؟
یا نه بزار خودش بفهمه ،اینطوری بهتره



اینم پارت ۲
لایک به همراه کامنتای انرژی دار💛


#bts#fic#fiction#scenario
دیدگاه ها (۴)

بفرست واسه اونیکه همش براش ویدیو میفرستی

چراااااااااااااااااااااااااااااااااع💔

فیک جیمین*part ¹³*

Part¹ ^کراش^

جیمین فیک زندگی پارت ۵۰#

جیمین فیک زندگی پارت ۵۵#

جیمین فیک زندگی پارت ۷۶#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط